آزمایش عشق
part12
««««نزاشتم حرفش تموم شه و با دست زدم توی صورتش ....
بعد این کارم فهمیدم چ کار اشتباهی کردم .... لعنت بهت مین یونگی ... اصلا کنترلم از دستم خارج شد نفهمیدم چیشد ....
رد دستای من کم کم روی پوست سفیدش تبدیل به قرمزی تندی از غم شدن ....
چشمای بارونیش رو خیره کرد توی چشمام و با مظلوم ترین حالتی که هر دختری میتونه داشته باشه نگاهم کرد ... و بعد بدون توجه به من که داشتم صداش میزدم. و دنبالش میرفتم از در رفت بیرون ....
حالم از خودممممم بهممممم مبخورههههه
از زبان آ.ت :«
جرعتم رو جمع کردم و هر چی دلم خاست رو توی یک جمله گفتم ...
اما با دستی که ب صورتم خورد جمله ام ناتموم موند....
دستی که تا الان نوازش گر گونه ام بود حالا تبدیل شده بود به چاقویی که علاوه بر صورتم توی قلبمم فرو. رفته بود ....
درد اون سیلی درد تنهایی بود ..
درد غم بود
درد بدبختیم بود که جاش رفته رفته قرمز تر میشد ....
اشکام مثل سرباز جلوی مردمک چشمم رو گرفتن و دونه دونه روی اون قرمزی ریختن ...
با آخرین نگاه ب مردی که الان برام با غریبه ها هیچ فرقی نمیکرد از خونه زدم بیرون
با چشمای اشکی و صورتی که قرمزیش روی پوست سفیدم خودنمایی میکرد ب سمت خونه لارا راه افتادم....
با هر قطره اشکی که. ب صورتم میخورد دوباره درد توی قلبم شروع میشد ....
دردش از هر چیزی بیشتر بود ....
قشنگ موقع زدن اون سیلی به صورتم صدای ترک خوردن قلبمو شنیدم ....
اون چطوری اینقدر پلید شده بود ؟!
چطور این همه تغییر کرده بود اونم فقط توی یک هفته ؟!
توی همین افکار بودم که چشمم به. در قرمز رنگ خونه لارا خورد ...
اشکامو پاک کردم و یکم صبر کردم تا پف چشمام بخوابه ...
بعد از چند دقیقه زنگو زدم و لارا با چهره همیشه خندونش که الان ب خاطر من ناراخت بود اما خفظش میکرد در رو باز کرد ...
دستم رو روی صورتم گذاشته بودم و وانمود میکردم که از سردی این کار رو کردم اما لارا درست مثل مامانا بود با ی نگاه حالم رو میفهمید نگاه مخلوط تعجب و سوالی بهم کرد و دستش رو روی دستم گذاشت و زدش کنار و دیدن اون قرمزی چشماش گرد شدن و گفت :«
لارا :« آ.ت این چیههه،!؟
آ.ت:« هیچی از سرما اینطوری شده
لارا :« آ.ت ب من دروغ نگو مگه من بچم ؟! کار شوگاست نه ؟!
آ.ت:« ن...ه یعنی ار..ه ولش کن مهم نیس
لارا:« یعنی چی مهم نیست برای تو مهم نباشه برای من مهمه ... چطور تونسته عوضی ببین چیکار کردتت!!!!
««««نزاشتم حرفش تموم شه و با دست زدم توی صورتش ....
بعد این کارم فهمیدم چ کار اشتباهی کردم .... لعنت بهت مین یونگی ... اصلا کنترلم از دستم خارج شد نفهمیدم چیشد ....
رد دستای من کم کم روی پوست سفیدش تبدیل به قرمزی تندی از غم شدن ....
چشمای بارونیش رو خیره کرد توی چشمام و با مظلوم ترین حالتی که هر دختری میتونه داشته باشه نگاهم کرد ... و بعد بدون توجه به من که داشتم صداش میزدم. و دنبالش میرفتم از در رفت بیرون ....
حالم از خودممممم بهممممم مبخورههههه
از زبان آ.ت :«
جرعتم رو جمع کردم و هر چی دلم خاست رو توی یک جمله گفتم ...
اما با دستی که ب صورتم خورد جمله ام ناتموم موند....
دستی که تا الان نوازش گر گونه ام بود حالا تبدیل شده بود به چاقویی که علاوه بر صورتم توی قلبمم فرو. رفته بود ....
درد اون سیلی درد تنهایی بود ..
درد غم بود
درد بدبختیم بود که جاش رفته رفته قرمز تر میشد ....
اشکام مثل سرباز جلوی مردمک چشمم رو گرفتن و دونه دونه روی اون قرمزی ریختن ...
با آخرین نگاه ب مردی که الان برام با غریبه ها هیچ فرقی نمیکرد از خونه زدم بیرون
با چشمای اشکی و صورتی که قرمزیش روی پوست سفیدم خودنمایی میکرد ب سمت خونه لارا راه افتادم....
با هر قطره اشکی که. ب صورتم میخورد دوباره درد توی قلبم شروع میشد ....
دردش از هر چیزی بیشتر بود ....
قشنگ موقع زدن اون سیلی به صورتم صدای ترک خوردن قلبمو شنیدم ....
اون چطوری اینقدر پلید شده بود ؟!
چطور این همه تغییر کرده بود اونم فقط توی یک هفته ؟!
توی همین افکار بودم که چشمم به. در قرمز رنگ خونه لارا خورد ...
اشکامو پاک کردم و یکم صبر کردم تا پف چشمام بخوابه ...
بعد از چند دقیقه زنگو زدم و لارا با چهره همیشه خندونش که الان ب خاطر من ناراخت بود اما خفظش میکرد در رو باز کرد ...
دستم رو روی صورتم گذاشته بودم و وانمود میکردم که از سردی این کار رو کردم اما لارا درست مثل مامانا بود با ی نگاه حالم رو میفهمید نگاه مخلوط تعجب و سوالی بهم کرد و دستش رو روی دستم گذاشت و زدش کنار و دیدن اون قرمزی چشماش گرد شدن و گفت :«
لارا :« آ.ت این چیههه،!؟
آ.ت:« هیچی از سرما اینطوری شده
لارا :« آ.ت ب من دروغ نگو مگه من بچم ؟! کار شوگاست نه ؟!
آ.ت:« ن...ه یعنی ار..ه ولش کن مهم نیس
لارا:« یعنی چی مهم نیست برای تو مهم نباشه برای من مهمه ... چطور تونسته عوضی ببین چیکار کردتت!!!!
- ۳.۰k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط